"سید علی‌محمد شیرازی" با ادعای بابیت امام زمان(ع) در منازعه جانشینی "سید کاظم" وارد شد و توانست بسیاری از شاگردان وی را به دور خویش جمع کند، و پس از مدتی ادعای خویش را به امامت، سپس به نبوت تغییر داد.


"
علی‌محمد" پس از بازگشت به بوشهر، در سال 1261 هجری، زمانی‌که هنوز از ادعای بابیت امام زمان پا را فراتر نگذاشته بود، به دستور والی فارس دستگیر و به شیراز فرستاده شد، و در آن شهر او را تنبیه نمودند. وی نزد امام‌جمعه آن شهر اظهار ندامت و پشیمانی نموده و بر فراز منبر در حضور عام اعلام کرد: «لعنت خدا بر کسی که مرا وکیل امام غائب بداند. لعنت خدا بر کسی که مرا باب امام بداند»، سپس به مدت 6 ماه وی در منزل پدری‌اش تحت‌نظر بود، و بعد از آن به اصفهان و از آن‌جا به قلعه ماکو تبعید شد.(1)

وی در زمان زندانی بودنش در قلعه ماکو، با مریدانش مکاتبه و ملاقات می‌کرد، و از این‌که می‌شنید آن‌ها برای تبلیغ ادعای او می‌کوشند، به شوق می‌آمد و در همین حال سخنانی را با نام کلمات الهی به آن‌ها می‌گفت، همان‌طور که کتاب "بیان" را در همان قلعه نوشت.(2)

دولت محمد شاه قاجار برای آن‌که ارتباط او و مریدانش را قطع کند، در صفر 1264 هجری علی‌محمد را از ماکو به قلعه "چهریق" در نزدیکی ارومیه منتقل کرد.

"
حاجی میرزا آغاسی"،(3) در اواخر سلطنت "محمد شاه"، دستور داد تا "علی‌محمد" را از قلعه چهریق به تبریز برده و در آن‌جا وی را در مجلسی با حضور "ناصرالدین میرزا"،(4) و چند تن از علما و روحانیون مورد پرسش قرار دهند.

"
علی‌محمد" در آن مجلس آشکارا خود را امام زمان نامید، و زمانی‌که از او درباره بابیت، که پیش از این مدعی بود پرسیدند، آن را به "بابیت علم خداوند" تاویل کرد. سپس از او سوالاتی درباره مسائل دینی و فقهی شد، که از پاسخ فرو ماند.

از او سوال شد: «از معجزه و کرامات چه داری؟»

پاسخ داد: «اعجاز من در این است که برای عصای خود آیه نازل می‌کنم»، آنگاه شروع به خواندن این جملات کرد که: «بسم الله الرحمن الرحیم سبحان الله القدوس السبوح الذی خلق السموات و الارض کما خلق هذه العصا آیة‌ من آیاته»، ولی هنگام قرائت، اعراب کلمات را به روش "قاعده نحو" غلط خواند، زیرا "تاء" را در "السموات" مفتوح قرائت کرد، و زمانی که به او یادآور شدند که باید "مکسور" بخواند، "ضاد" را در "الارض" مکسور خواند.

"
امیر اصلان‌خان" که در مجلس حضور داشت گفت: «اگر این قبیل فقرات، از جمله‌ی آیات شمرده می‌شود، من هم می‌توانم تلفیق کنم»، و گفت: «الحمدلله الذی خلق العصا کما خلق الصباح و المسا».(5)

پس از آشکار شدن دروغ "علی‌محمد" و نا‌توانی‌اش در قرائت عربی، و عجز او در اثبات ادعاهایش، ‌وی را چوب زده و تنبیه نمودند، سپس او از ادعاهای خویش تبری جست و اظهار پشیمانی نمود، و خطاب به ولیعهد، توبه‌نامه رسمی نوشت.

صورت توبه‌نامه "علی‌محمد" را یکی از مریدانش در کتاب خود، چنین آورده است:‌ «فداک روحی، الحمدلله کما هو اهله و مستحقه که ظهورات فضل و رحمت خود را در هر حال بر کافه عباد خود شامل گردانیده، فحمداً له ثم حمداً که مثل آن حضرت را یبنوع رأفت و رحمت خود فرموده که به ظهور عطوفتش عفو از بندگان و ستر بر مجرمان وترحم به داعیان فرموده. اشهد الله و من عنده که این بنده ضعیف را قصدی نیست که خلاف رضای خداوند عالم و اهل ولایت باشد. اگر چه بنفسه، وجودم ذنب صرف است، ولی چون قلبم موقن به توحید خداوند جل ذکره و به نبوت رسول او و ولایت اهل ولایت اوست، و لسان مقر بر کل ما انزل من عندالله است. امید رحمت او را دارم ومطلقا خلاف رضای حق را نخواسته‌ام، و اگر کلماتی که خلاف رضای او بود از قلم جاری شده، غرضم عصیان نبوده، و در هر حال مستغفر و تائب‌ام حضرت او را. و این بنده را مطلق علمی نیست که منوط به ادعایی باشد، و استغفرالله ربی و اتوب الیه من ان ینسب الی امر. و بعضی مناجات کلمات که از لسان جاری شده، دلیل بر هیچ امری نیست، و مدعی نیابت خاصه حضرت حجةالله علیه السلام را محض ادعا مبطل است، و این بنده را چنین ادعایی نبوده و نه ادعایی دیگر. مستدعی از الطاف حضرت شاهنشاهی و آن حضرت را چنان است که این دعاگو را به الطاف و عنایات سلطانی و رأفت و رحمت خود سرفراز فرمایند».(6)

بدین ترتیب "علی‌محمد" از ادعاهای خود بازگشت، ولی توبه او ‌صوری بود، چنان که پیش از این هم در شیراز، بر فراز منبر و در برابر مردم، نیابت و بابیت خود را انکار نمود، اما چیزی نگذشت که ادعایی بالاتر را به میان آورد، و صحبت از پیامبری و رسالت خویش نمود